بدهکارانی که در نقش طلبکار ظاهر شدهاند
تاریخ انتشار: ۶ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۱۷۱۰۳۲
دشمن در پی بیثباتسازی، نرمالسازی و مهار ایران مقتدر است و شواهد حاکی است مدعیان اصلاحات در دولت روحانی با تحریفگری و اخلال در مدیریت کشور همین هدف را دنبال میکردهاند.
به گزارش مشرق، حسن روحانی با مشی لیبرالی و غربگرایانه، نزد افکار عمومی دارای محبوبیت سقوط کرده و کارنامهای منفی است. این وضع طبعا میبایست اسباب شرمندگی و عذرخواهی از مردم و پاسخگویی در پیشگاه عدالت باشد اما متأسفانه اینطور نیست! وی که در انتخابات خبرگان هم داوطلب شده، در جمعی گفته است: «.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اظهارات روحانی در شرایطی است که در هر دو انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ عناصر و رسانههای مدعی اصلاحات تصریح کردند که اصلاحطلبان به کارنامه خودشان باختند.
ما اصلاحطلبان نباید درباره انتخابات فرافکنی بکنیم
یک روزنامه اصلاحطلب اردیبهشت ۱۴۰۰ تأکید کرد: ما اصلاحطلبان نباید درباره انتخابات فرافکنی بکنیم، این زمین ساخته و پرداخته ما ظرف ۸ سال است.
سردبیر روزنامه حزبی کارگزاران هم اسفند ۹۸ تصریح کرد: ما اصلاحطلبان نه به اصولگرایان بلکه به کارنامه خود میبازیم. یک مطلب دیگر اینکه، بهمن ۹۸ یک سایت همسو با اصلاحطلبان مطلبی نوشت که میتواند پاسخ دیگری به ادعاهای روحانی باشد؛ این پایگاه خبری خاطرنشان کرده بود: «با توجه به عملکرد حسن روحانی در دولت و اعضای فراکسیون امید در پارلمان دهم، آیا مردم حاضر بودند در انتخابات، آنها را بهعنوان نماینده راهی مجلس یازدهم کنند؟... جریان اصلاحات نباید از پاسخگوییشانه خالی کنند. آنها الان در قدرت حضور دارند و در دولت و مجلس مسئولیت دارند و باید به مردم پاسخگو باشند... تمام آنهائی که به نام اصلاحطلبی به مجلس راه یافتهاند باید پاسخگوی عملکرد خود باشند. مبادا آنها به بهانه شورای نگهبان، جا خالی بدهند.»
این مطلب نشان میدهد، مشکل از عملکرد مدعیان اصلاحات ـ اعتدال در دولت بوده نه موضوعی دیگر و روحانی مانند دیگر مواقع، در حال تحریف واقعیت و بیصداقتی است.
این نکته را هم باید گفت که کمترین میزان مشارکت انتخاباتی در دولتهای خاتمی و روحانی اتفاق افتاده است.
یک عضو شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان هم اسفند ۹۸ تصریح کرده بود که با وضعیت سوءمدیریت دولت و فشار معیشتی بر مردم، کاهش مشارکت در انتخابات قابل پیشبینی بود.
علاوهبر این باید یادآور شد که انتخاباتهای اخیر هم مردم متفقاً به روحانی و خاتمی و مجموعا اصلاحطلبان برای رأی به نامزد آنها «نه» گفتند.
اما باید نگاهی دیگر هم به کارنامه سیاه روحانی و مدعیان اصلاحات در دولت وی که امروز در جایگاه طلبکار ظاهر شدهاند، بیندازیم.
معیشت مردم را با برجام گروگان گرفتند و تباه کردند/ جان و زندگی مردم را هم با واکسن و FATF
اینها کسانی هستند که روزگار تباه و تلخ برجامی را به مردم تحمیل کردند و معیشت و جان مردم را به بهانه برجام و FATF گروگان گرفتند. توجه کنیم که مدعیان اصلاحات ۸ سال کشور را معطل برجام و اعتماد به غرب گذاشتند. شمار فوتیهای کرونا تا روزی ۷۰۹ نفر افزایش یافته بود و مسئولین و حامیان دولت روحانی، عدم الحاق به FATF و تحریم را علت عدم واردات واکسن جا میزدند. معیشت مردم را با برجام گروگان گرفتند و تباه کردند، جان و زندگی مردم را هم با واکسن وFATF.
سیاست خارجی روحانی و مدعیان اصلاحطلبی مبتنی بر وادادگی، اعتماد و امید به دشمن بود. این طیف با تضمین اعلام کردنِ امضای کری و باهوش و مؤدب خواندن اوباما، ضعیفنمایی از ایران و اعتماد و امیدواری به دشمن، تحمیل سیاست تعلیق و انتظار به کشور و شرطیسازی اقتصاد، زیر توافقی بدون تضمین، با امتیازات نقد ایران و وعدههای نسیه دشمن، فاقد خسارت در صورت نقض عهد دشمن و بدون جایگاه معتبر حقوقی برای شکایت در صورت بدعهدی طرف مقابل را امضا کرد که بیسوادترین آدمها هم اینگونه معامله نمیکنند. سپس کارشکنی و نقض پیمان توسط دشمن را توجیه و آمریکا و اروپا را گستاختر کرد. نتیجه آن شد که اروپا و آمریکا به راحتی تعهداتشان را زیر پا میگذاشتند و با تضمینی که روحانی به موگرینی مبنی بر پایبندی ایران به برجام حتی در صورت خروج آمریکا از توافق هستهای داد، آمریکا زیر توافق زد. تحریمها دو برابر شد و با سوءتدبیرهای عمدی رکوردهای تورمی جابهجا گردید. این طیف رفتاری نامعقول و ضد منافع ملی داشت که دشمن را تبرئه و افزایش اقتدار و تواناییهای ایران را تخطئه میکرد.
آنها بیآنکه تضمین محکم و غیرقابل تغییری از حریف بگیرند، بسیاری از تعهدات خود را به صورت کاملا یکجانبه عملیاتی کردند. خروج بیش از ۱۲ هزار سانتریفیوژ از چرخه غنیسازی، توقف تحقیق و توسعه برای غنیسازی در فردو، بتنریزی در قلب رآکتور اراک و خروج ۹۷۰۰ کیلوگرم از ده هزار کیلوگرم اورانیوم غنی شده زیر ۵ درصد- که طی
۱۰ سال با تلاش دانشمندان هستهای کشورمان به دست آورده بودیم- از کشور از جمله این اقدامات است. کیهان در آن ایام با دلایل کارشناسی و براساس مستندات متعدد تاکید کرد که با این رویکرد، در نهایت ضمن از دست رفتن تواناییهای هستهای کشورمان، تحریمها پابرجا خواهد ماند.
عراقچی: آمریکا تقریبا هر روز تعهداتش در برجام را نقض میکند
ولیالله سیف، رئیس بانک مرکزی وقت دستاورد برجام را تقریبا هیچ و عباس عراقچی، معاون ظریف و عضو تیم مذاکرهکننده برجام دستاورد آن را نزدیک صفر خواندند.
برجامی که وزیر خارجهاش تحریم شد، اعتراف کرد بعد از ۲۰ ماه نمیتواند یک حساب بانکی در لندن افتتاح کند و در سفر به آلمان با مشکل عدم ارائه بنزین به هواپیمایش مواجه شد و توافق یکطرفهای که پس از انعقاد، آمریکا نامزد ویژه روحانی برای نمایندگی ایران در سازمان ملل را دیپورت کرد و ویزا نداد.
عراقچی اسفند ۱۳۹۶ دو ماه پیش از خروج آمریکا از برجام در اندیشکده «چتمهاوس» لندن گفت: «ایران برجام را داستانی موفق نمیداند؛ چرا که ایران از آن بهرهمند نشده و تحریمها برداشته نشده است. دلیل آن ساده است، آمریکا تقریبا هر روز تعهداتش در برجام را نقض میکند.»
ظریف: درباره آمریکا اشتباه میکردم نتایج برجام روی هواست
ظریف نیز شهریور ۹۷ در مصاحبه با شبکه تلویزیونی سیانان و در پاسخ به این سؤال خبرنگار که «اگر شما احساس میکردید آمریکا به تحریمها اعتیاد دارد، چرا توافق را ادامه دادید؟» گفت: «این شاید یک اشتباه بوده است اما مشکل اینجا بود که احساس ما این بود ایالات متحده یاد گرفته که دستکم در مورد ایران، تحریمها علیرغم ایجاد مشقتهای اقتصادی، نتایج سیاسی مدنظر آنها را به بار نمیآورند و من فکر میکردم که آمریکاییها این درس را یاد گرفتهاند. متأسفانه، اشتباه میکردم.»
وی همچنین آذر ۹۷ در نشست بینالمللی دوحه گفته بود: «نتایج برجام روی هواست.»
روحانی و مدعیان اصلاحات ـ اعتدال با رویکرد خسارتبار خود حقوق ایران را به طور مطلق تضییع کردند. کشور را معطل بهانهجوییهای دشمن گذاشتند و به آمریکا و اروپا جرأت تحریمها و تهدیدهای بیشتر داده و تحریمها را دو برابر کردند. در داخل نیز با سوءمدیریت عمدی، اثرگذاری تحریمها را بیشتر و دقیقتر کردند. فرصتها و زمینههای ۸ ساله رونق و شکوفایی اقتصاد کشور را سوزاندند و میراث فاجعهباری را برجای گذاشتند. آنها به جای بهکارگیری و استفاده از مولفههای اقتدار ایران اسلامی در عرصه سیاست خارجی، در پی معامله بر سر عوامل قدرت ملی از جمله توان خیرهکننده موشکی و نقشآفرینی منطقهای ایران در قالب برجامهای ۲ و ۳ بودند.
این یک فریب بزرگ است که با وجود طفره دولت بایدن از لغو تحریمها و ارائه تضمین معتبر برای عدم تکرار عبرت برجام، روحانی ادعا میکند میشد دو سال قبل توافق کرد اما از داخل ایران نگذاشتند توافق شود! با اوصاف فوق، روشن است که روحانی و مدعیان اصلاحات در پی برآوردن خواست دشمن برای واگذاری توانمندی موشکی و نفوذ منطقهای ایران بودند.
فضای رسانههای بینالمللی بهگونهای باشد که نخبگان در ایران را به این تحلیل برساند که بدون برجام، اقتصاد ایران شکست خواهد خورد!
اکنون به این مطلب توجه کنید که چندی پیش هم مکاتبات یکی از افسران موساد (با اسم مستعار «لنی») با یکی از خبرنگاران رویترز (به نام «جان آیریش») فاش شد. در بخشی از توصیههای افسر موساد خطاب به خبرنگار این رسانه انگلیسی آمده بود: «جمهوری اسلامی ایران به مرحلهای رسیده که چه با برجام و چه بدون برجام، توانایی رسیدن به سوخت ۲۰ درصد و بالاتر از آن را هم دارد و این نشان میدهد تحریمها و تأثیر آن بر اقتصاد ایران، کارایی قبلی خود را از دست داده اما باید فضای رسانههای بینالمللی بهگونهای باشد که نخبگان در ایران را به این تحلیل برساند که بدون برجام، اقتصاد ایران شکست خواهد خورد.»
شباهت بیانیهها و تحلیلهای مدعیان اصلاحات با توصیه افسر موساد اینک بیانیهها و تحلیلهای امروز و دیروز روحانی و مدعیان اصلاحات را به خاطرآورید که با توصیه افسر موساد چقدر شباهت دارد. چرا اینها دارند همسو با دشمن عمل میکنند؟ این سند را بگذارید کنار اظهارنظر سران رژیم صهیونیستی در سال ۸۸ که افراطیون مدعی اصلاحات را «سرمایههای اسرائیل در ایران» نامیده بودند یا شیمون پرز که اعلام کرده بود اصلاحطلبان به نمایندگی از اسرائیل با جمهوری اسلامی میجنگند.
چرا اندیشکده آمریکائی کاتو تقویت این جریان در داخل ایران را شدیدا به دولت آمریکا توصیه میکند؟
مدعیان اصلاحات هم سبب تحریم خارجی بیشتر شدند هم عامل تحریم داخلی
باید یادآور شویم که مدعیان اصلاحات در فتنه ۸۸ از آمریکا خواستند علیه ایران دست به تحریمهای فلجکننده بزند و در دولت روحانی نیز با ناچار نشان دادن ایران از توافق و درمانده جا زدن کشور از تحریم و سوءمدیریت و ترکفعل گسترده، آمریکا را به تحریم بیشتر تشویق کردند. هم سبب تحریم خارجی بیشتر شدند، هم عامل تحریم داخلی.
بالاترین رکوردهای منفی پولی و مالی و بانکی میراث مدیریت روحانی و مدعیان اصلاحات
در عرصه اقتصاد، رویه روحانی و مدعیان اصلاحات، شرطیسازی و معطل گذاشتن ظرفیتهای رشد و رونق اقتصادی پای خسارت محض برجام بود که بالاترین رکوردهای منفی پولی و مالی و بانکی را رقم زد. آنها ۸ سال با گره زدن حیات و ممات کشور به رفع تحریم، ناامیدی را به جامعه تزریق کردند و فرصتها را هدر دادند. کشور را دچار عقبگرد ساختند و نفس پیشرانهای اقتصادی را گرفتند.
آنها کارنامهای انباشته از سوءمدیریت دارند. ۸ برابر کردن نقدینگی (انفجار نقدینگی)، هزینه بیش از ۶۰ میلیارد دلار از ذخایر ارزی، ۱۴ برابر کردن بدهیهای دولت به بانک مرکزی، بر جای گذاشتن تعهدات مالی ۵۳۵ هزار میلیارد تومانی و تورم ۶۰ درصد، بدهی ۱۵۰۰ هزار میلیاردی، کسری ۴۸۰ هزار میلیاردی، شکستن رکورد تورم در تاریخ چند دهساله کشور، افزایش ضریب جینی (شکاف طبقاتی) از رقم کاهشی شده ۳۶۵ در سال ۹۲ به رقم ۴۰۹ در سال ۹۷، نابودی ۱۸ میلیارد دلار و ۶۰ تن طلا از ذخایر استراتژیک، واگذاری پرفساد نیشکر هفتتپه، ماشینسازی تبریز، هپکو اراک، آلومینیوم المهدی و پالایشگاه کرمانشاه، تعطیلی شمار زیادی واحدهای تولیدی، ناترازی سنگین در تامین گاز و برق و آب، منفی بودن خزانه، انتشار ۲۰۰ هزار میلیارد تومان پول بیپشتوانه از میراثهای تلخ مدیریت روحانی و مدعیان اصلاحات است.
شایان ذکر است، مابهالتفاوت حداقل ۲۱ هزار تومانی قیمت ۴۲۰۰ تومان با قیمت ارز در بازار آزاد، یارانهای معادل رقم کلان ۱۲۶۰ هزار میلیارد تومان است که به جیب رانتخواران رفت و تورم فزاینده آن برای مردم ماند. این طیف رانتی بیسابقه برای رانتخواران ایجاد کرد.
علاوهبر این، بر اساس آمار وزارت نیرو، از ابتدای سال ۱۳۹۲ تا پایان سال ۱۳۹۹ ظرفیت اسمی تولید برق کشور فقط ۲۳ درصد افزایش یافت که در بین دولتهای پس از انقلاب، بهنوعی بدترین عملکرد محسوب میشود و رنج خاموشیها را به مردم تحمیل کرد.
در حوزه مسکن، روحانی سال ۹۲ گفته بود «برای رفع گرانی مسکن، برنامه کوتاه مدت و بلندمدت دارم» اما با وزیری ناکارآمد که مسکن مهر را مزخرف خواند، کارنامه فاجعهباری را بر جای گذاشت و تورم بالای ۶۰۰ درصد را در این حوزه به ثبت رساند.
همچنین لازم به ذکر است که معطل گذاشتن کشور و تعلیق توانمندیهای ملی پای اعتماد به غرب و بهانهجوییهای دشمن، خیانت به نظام اسلامی و تلاش برای براندازی و همکاری گسترده با دشمن در فتنههای ۷۸، ۸۸، ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱، التهابافکنی در اقتصاد و بازار با مطالب غیرواقعی و شایعهپردازی، شش پله پسرفت در رتبهبندی اقتصادی جهان، رکود تورمی بیسابقه، تحمیل تورمهای ۷۰۰ تا ۱۰۰ درصدی در بسیاری از اقلام، تحمیل رکود و تورم به اقتصاد از جمله در بخشهای پیشرانی مثل مسکن و خودرو و کشاورزی و...، وابستهتر کردن اقتصاد به درآمد نفتی، حذف سهمیهبندی بنزین و وارد کردن خسارت ۱۴۴ هزار میلیارد تومانی به اقتصاد کشور، به تعطیلی کشاندن صدها کارخانه، فراهم آوردن مقدمات فتنههایی مانند ماجرای بنزین و بورس، اصرار بر تحمیل رکود به بخش مسکن به مدت حداقل پنج سال، کوتاهی در اصلاح نظام بانکی تورمساز، فساد دهها هزار میلیارد تومانی در واگذاری برخی شرکتها و کارخانهها، دپو شدن میلیونها تن کالای اساسی در گمرکات و بنادر، حقوقهای نجومی، کاهش شرکای تجاری ایران، کوتاهی در حمایت از تولید و صادرات، اتخاذ سیاستهای ضدشفافیت و مسبب قاچاق (حذف کارت سوخت، ایرانکد، شبنم و...)، کوتاهی در تأمین و اخذ مالیات از فعالیتهای غیرمولد و اقشار پردرآمد و پرمصرف، دو برابر شدن تحریم، بر باد دادن فرصتهای گشایش اقتصادی و... نیز از جمله همان خیانتها و فجایعی است که مدعیان اصلاحات ـ اعتدال به کشور تحمیل کردند و به جای طلبکاری باید در پیشگاه عدالت پاسخگو باشند.
حمله مدعیان اصلاحات به امنیت روانی جامعه
مدعیان اصلاحات با این کارنامه سیاه، امروز دستاوردها و رویدادهای امیدآفرین را سانسور و در مقابل اخبار دروغ پمپاژ میکنند. آنها ناجوانمردانه خود را روی دور تند خیانت و یاسآفرینی رها کرده و با این خط آلوده امنیت روانی جامعه را به بازی گرفتهاند.
افزون بر این، یادآور میشود که مدعیان اصلاحات بهعنوان شبکه نیابتی دشمن در داخل روزانه مطالب متعددی شامل تحریف و وارونهنمایی واقعیات، تبرئه و توجیه سیاستهای ضدایرانی آمریکا و اروپا، تخطئه مواضع نظام در برابر زورگویی غرب، تشکیک در مبانی اسلام و انقلاب، دروغپراکنی و تشویش اذهان و... منتشر میکنند و با همپوشانی با رسانههای معاند، مأیوسسازی، روایتسازی وارونه، انتشار اخبار دروغ و سانسور اخبار مثبت، کوچکنمایی نقاط پیشرفت و بزرگنمایی نقاط ضعف و القای بنبست و... در حال ایفای نقش در پروژه براندازی دشمن هستند.
با این حال، دولت مردمی با عبور از معضل برجام، تفکر و مدیریت جهادی و انقلابی، حرکت درونزا بر پایه توانمندیهای ملی و سیاست خارجی فراگیر و چندجانبه، دروغ بزرگِ متوقف بودن کارها به برجام و FATF را برملا کرده، موفقیتهای گستردهای به دست آورده است و بر حقوق ملت ایستادگی میکند. دولت انقلابی بدون برجام و FATF و با وجود تحریمها چتر دیپلماسی اقتصادی و سیاسی بهویژه در آسیا، اوراسیا و آمریکای لاتین را گسترش داده است؛ دامنه این سیاست خارجی فعال از عضویت در پیمان شانگهای تا ارتقای روابط با همسایگان و توسعه تجارت خارجی را دربر میگیرد.
نشانههایی از عمدی بودن بیتدبیریهای مدعیان اصلاحات
وانگهی، نشانههایی وجود دارد که مؤید عمدی بودن بیتدبیریهای مدعیان اصلاحات است که معلوم میشود آنها برای ایجاد مانع در مسیر پیشرفت ایران حاضر شدهاند با غرب همکاری کنند. نمونههایی از این نشانهها و اعترافات را مرور کنید:
سایت خبر آنلاین وابسته به دو مدیر ارشد رسانهای و مطبوعاتی دولت قبل ۱۹ بهمن ۱۳۹۲؛ چند روز پس از ماجرای موهن توزیع سبد کالا در تحلیلی با عنوان «جایزه بهترین کارگردانی برای روحانی؛ در حاشیه چگونگی توزیع کالاهای اساسی» نوشت: «توزیع سبد کالا با شیوهای که انجام شد، نه یک اتفاق بود و نه عملی که تبعات آن برای روحانی و مردانش غیرقابل پیشبینی باشد. او دقیقا همین اتفاق- ازدحام، دعوا و مرافعه و احیانا له شدن در زیر دست و پا- را پیشبینی میکرد و اصلا آن را برای پیشبرد استراتژی خارجی خود لازم داشت[!] روحانی به یک نمایش داخلی برای ارائه در جشنوارههای خارجی نیازمند بود. نگاه کنیم به اظهارات اخیر وندی شرمن که گفته «شما در اخبار دیدید ایران اخیرا به طور قابل مشاهدهای غذا بین مردم فقیر جامعه توزیع کرده تا نشان دهد کاهش محدود تحریمها، تاثیر مستقیم داشته.» این دقیقا همان نتیجهای بوده که روحانی از توزیع سبد کالا داشته، اینکه تحریمها روی مردم تاثیر مستقیم و انکارناپذیر داشته؛ اینکه اوضاع اقتصادی مردم نه تنها رو به راه نیست بلکه حاضرند برای چند عدد مرغ و چند کیلو برنج با یکدیگر درگیر شوند. درست است که روش توزیع سبد کالا چندان مناسب نبود، اما اگر با این نمایش بتوان جایزه اول بهترین اثر را در فستیوال سیاست جهانی به خود اختصاص داد، به تحقیر چند روزهای که بازیگران آن شدند، میارزید!»
چرا روحانی چهار روز قبل از گرانی بنزین آنگونه سخنرانی میکند؟
سردبیر نشریه حزب اتحاد ملت نیز در مطلبی نوشته بود: «چرا روحانی چهار روز قبل از گرانی بنزین، آنگونه سخنرانی میکند؟ کدام رئیسجمهور اعلام کرده بود که فلان قدر کسری بودجه داریم؟ روحانی در یزد از کسری بودجه گفت و یک سری حملات هم به رئیسی انجام داد. همین روش را در کرمان به شکلی دیگر ادامه داد. مهمتر از اینها، اعلام کرد به توافقات پشت پرده پایبند است؛ همه اینها، یعنی میخواهد به هر قیمتی شده، دوباره مذاکره کند. اینجا بود که قمار کرد. وقتی دید چیزی دستش ندارد، بنزین را گران کرد تا جامعه به شرایط اقتصادی واکنش نشان دهد؛ فشار از پایین اتفاق بیفتد تا در بالا چانهزنی کنند که مذاکره انجام شود. میگویند وزیر اطلاعات در جلسه دولت هشدار داده اگر بنزین را گران کنید، جامعه به هم میریزد و روحانی خندیده است. اینکه میگویند گران کردن بنزین، تصمیم غیرکارشناسی و اطلاعرسانی آن هم غلط بوده؛ اتفاقاً از نظر روحانی، هم کارشناسی بوده و هم نحوه اطلاعرسانی- در واقع اطلاعنرسانی- درست بوده، تا جامعه بیشتر عصبانی شود. روحانی قمار کرد تا ببیند نتیجه چه میشود. اما به نظر من، مقام رهبری هم پاسخ رئیسجمهور را دادند. ایشان، مسئولیت تصمیم گرانی بنزین را پذیرفتند... در ماجرای بنزین، روحانی قمار کرد و رهبری هم ایستاد.»
علاوهبر این، علی مطهری، نایب رئیس مجلس دهم گفته بود: «حوادث آبان ۹۸ که بیشتر ناشی از بیتدبیری دولت بود، این خیال را در سر تندروهای آمریکا پدید آورد که پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی کاهش یافته و وقت مناسبی برای ترور سردار سلیمانی است. قبل از آن، جرأت این کار را به خود نمیدادند. البته با تشییع پرشکوه پیکر آن عزیز، واقعیت را دریافتند.»
پاسخهای روحانی، نه مجلس را قانع نه ملت را راضی ساخت
همچنین، در بیانیه کارگزاران پس از قانع نشدن نمایندگان مجلس دهم از چهار پاسخ روحانی به پنج سؤال اقتصادی آمده بود: «پاسخهای روحانی، نه مجلس را قانع، نه ملت را راضی ساخت. دولت، فاقد استراتژی اقتصادی روشن است. اوج این سرگشتگی را میتوان در سیاست ارزی دید که در بهار ۹۷ بستر ویژهخواری اخلالگران را فراهم ساخت. متأسفانه با وجود نقدها بر سازمان برنامه و بودجه، در دولت دوم روحانی اصلاحی صورت نگرفت. فقدان استراتژی، دولت را به مجمعی از بوروکراتهای بیانگیزه بدل ساخته که دولت را نه به عنوان مغز متفکر توسعه ملی بلکه به یک اداره کاغذی تقلیل میدهند.»
کشور باید به نقطه جوش میرسید و اگر آدمی مثل رئیسی یا قالیباف سر کار میآمد کار به نقطه جوش نمیرسید
مدیر شبکه فاسد آمدنیوز (مورد حمایت سرویسهای جاسوسی) هم سال ۹۷ در گفتوگو با یکی از شبکههای ضدانقلاب میگوید: «ما در انتخابات تحلیل داشتیم. این جوری نبود که راه بیفتیم و بگوییم اصلاحطلبیم، یا عاشق روحانی هستیم. مجموعه ما، تحلیل امنیتی داشت. میخواهم بازش نکنم تا قضایای دیگر اتفاق بیفتد تا بنشینیم و مفصلتر با هم صحبت بکنیم. آیا اگر رئیسی یا قالیباف سر کار بود، این مشکلاتی که در کشور وجود دارد، الان بود؟ این تظاهراتی که ایجاد شد، آیا بود؟ ما بر اساس تحلیل امنیتی...(مجری: میشود این طور تعبیر کرد که شما خواستید روحانی بیاید، تضاد درونی حاکمیت و عدم تدبیر و مدیریت روحانی، سبب این بشود که مردم معترض شوند؟ تدبیر شما این بود؟) میشود این جوری هم تعبیر کرد و یک سری سناریوها را کنارش گذاشت. با توجه به شرایط سیاسی داخلی و خارجی، ما به این نتیجه رسیدیم که باید برویم پشت سر یک فردی مثل روحانی. ما شیفته و دلباخته کسی نبودیم. من همین الان هم از کاری که آمدنیوز در انتخابات ۹۶ کرد، دفاع میکنم. چون ما با تحلیل این کار را کردیم. کشور باید به نقطه جوش میرسید و اگر آدمی مثل رئیسی یا قالیباف سر کار میآمد، کار به نقطه جوش نمیرسید. آن وقت روند چهل سال ادامه پیدا میکرد.»
ریچارد نفیو، معمار اصلی تحریمهای فلجکننده نیز در کتاب «هنر تحریمها»می نویسد: «وقتی یک کشور اعتراف میکند که مشکل تحریم دارد، تقریباً نیمی از کار انجام شده. اساساً این نوع اعتراف، دشواریهای خاصی برای هر دولت دارد چراکه به دشمنانش نشان میدهد آسیبپذیریهایی که آنها دنبالش بودند، کاملاً نمود پیدا کرده است.»
با این اوصاف، روشن است که دشمن در پی بیثباتسازی، نرمالسازی و مهار ایران مقتدر است و شواهد فوق حاکی است طیف غربگرا در دولت روحانی با تحریفگری و اخلال در مدیریت کشور همین هدف را دنبال کرده است اما با این وجود، امروز مدعیان اصلاحات که رسواییشان آشکار است، در جایگاه مدعی مینشینند و چنان طلبکارانه حرف میزنند که گویا کسی متوجه خیانت آنها به منافع ملی و مصالح کشور نشده است!
منبع: کیهانمنبع: مشرق
کلیدواژه: تحلیل روز طوفان الاقصی قیمت برجام اصلاح طلبان توافق هسته ای اوباما دولت دوم روحانی سیدعباس عراقچی سید محمد خاتمی اصلاح طلبان رژیم صهیونیستی اصولگرایان مجلس هفت تپه قالیباف شورای نگهبان حسن روحانی عباس عراقچی توافق هسته ای اسرائیل اسراییل حسن روحانی فراکسیون امید سید ابراهیم رئیسی بانک مرکزی آبان 98 خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت روحانی و مدعیان اصلاحات روحانی و مدعیان اصلاح مدعیان اصلاحات مدعیان اصلاحات توزیع سبد کالا هزار میلیارد اصلاح طلبان سیاست خارجی دولت روحانی نقطه جوش بدون برجام تحریم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۷۱۰۳۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مزیت اصلاحطلبان رو به اضمحلال؛ بالشتک ضربهگیر بین جامعه و حکومت از میان رفته
میتوان اینگونه ادعا کرد که احزاب اصلاحطلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلیشان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.
سعید حجاریان، فعال سیاسی اصلاحطلب، در یادداشتی در مشق نو نوشت:
این نوشته تلاشی است برای طرح یک مسئله، آسیبشناسی یک روند و در حد وسع ارائه چند پیشنهاد، که در نوشته دوم تقدیم خوانندگان خواهد شد. برای ورود به بحث ناگزیر از طرح یک مثال هستم. همه ما در سطوحی با مسئلهها، بحرانها و بعضاً فجایعی دست به گریبان هستیم و برای مواجهه با آنها به ابزارهایی متوسل میشویم. این ابزارها در مواقعی به حل مسئله و مدیریت بحران کمک میکنند و حتی قادر هستند از فجایع جلوگیری کنند و در برخی موارد واجد چنین کارکردی نیستند. به گمان من به سیاست نیز میتوان از این منظر نگریست؛ یعنی مسئلهها، بحرانها و فجایعی را فهرست کرد و سپس پرسید آیا ابزارها و ابتکارهای متعارف احزاب، جبههها و حتی افراد واجد کارکرد مثبتی هستند یا خیر؟
کمی به عقب برمیگردم. از بدو تأسیس جمهوری اسلامی ایران، جریانی که ابتدا بهنام چپ [خط امام] و سپس اصلاحطلب شناخته میشد، کوشید ضمن تلاش برای درک صحیح وضع موجود، به بخشی از راهحل تبدیل شود. بهعنوان نمونه در زمانیکه گروههای سیاسی- نظامی عرصه سیاست و اجتماع را تسخیر کرده بودند، این جناح تلاش کرد بر وزن سیاست بیفزاید و از نظامیگری بکاهد یا به عبارتی از عرصه عمومی اسلحهزدایی کند که حاصل این تلاش به اعلامیه ده مادهای دادستانی ختم شد. یا، در دورهای که نظام اطلاعاتی کشور بهشکل پراکنده اداره میشد و هر گروه بهصلاحدید خود نسبت به عملکردش پاسخگو بود، تلاش شد نهاد اطلاعات کشور تجمیع شود و بهعنوان یک وزارتخانه تحت اشراف قوه مقننه قرار بگیرد تا امر پاسخگویی ممکن شود.
مضاف بر اینها میبایست به بحث زمان و مکان در فقه حکومتی ارجاع داد؛ باب این امر ابتدا از سوی بنیانگذار انقلاب اسلامی و در پی سنگینی نگاه فقه سنتی بر نظام تقنینی و حل مسئله کشور گشوده شد اما بعدتر جریان روشنفکری دینی با تلاش مضاعف بر آن شد نگاه و کارکردی متفاوت به دین ببخشد و از قرائتهای تئوکراتیک و جزماندیشانه بکاهد و بر ابعاد دموکراتیک و دگرخواهانه بیفزاید. افزون بر اینها میتوان درباره آنچه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گذشت نیز، تأمل کرد؛ دولت اصلاحات توانست با ابتکاراتی پرستیژ ایران را در منطقه و جهان ارتقاء دهد و ضمناً، در بحرانهایی مانند افغانستان، ۱۱ سپتامبر و همچنین حمله نظامی به عراق جنگطلبی و تنشزایی را تعدیل کند. و، در آخر باید به انتخابات ۹۲ اشاره داشت که جریان اصلاحات بهرغم پرونده مفتوح انتخابات ۸۸ در جمیع ابعاد، به بنبستشکنی کمک کرد و در جهت کاستن از سرعت فرآیند فرسودگی کشور گام برداشت. البته همه این موارد طبعاً واجد خطاها و کاستیهایی بوده است، که فهرستکردن و نقد قاعدهمند آنها میتواند راهگشا باشد.
اینک اما بهنظر میرسد دو فاکتور مذکور، یعنی درک صحیح وضع موجود، و نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل، اگر نگوییم به بنبست رسیده، دستکم با بحران اساسی مواجه شدهاند. بحرانی که دامنگیر احزاب اصلاحطلب، جبهه اصلاحات ایران و… نیز شده، و بیم آن میرود چون آفت بهسراغ ریشهها نیز برود.
درباره نظام ادراکی اصلاحطلبان. طی سالیان گذشته، مجموعهای از تلاشها رخ داد و کمک کرد تا اصلاحطلبان درکی نسبتاً روشن از وضع موجود یا به تعبیری «منطق موقعیت» بهدست بیاورند. این تلاشهای سه وجهی شامل ۱) فعالیت مستمر و هدفمند حزبی- جبههای، ۲) کوششهای محققانه، و ۳) حضور مؤثر در نظام اداری کشور بوده است که امروزه هر سه وجه محل تأملاند. یعنی آنچه مزیت نسبی اصلاحطلبان- بهعنوان جریان آلترناتیو- بهشمار میرفت، رقیق شده و رو به اضمحلال رفته است. در وجه اول شاهد فقدان خلاقیت حزبی از یکسو و کاستیهای بسیار در تئوریک و پراتیک سیاستورزی حزبی هستیم. در مقابل، رقیب که اساساً تحزب را امری ثانوی و مخل نظم عمودی- دستوری در سیاست میپندارد، ضمن آنکه خود همچنان به زیست محفلی و باندی وفادار است تلاش میکند با حداکثر توان از احزاب رقیب سازمانزدایی کند.
در وجه دوم با افت قابل ملاحظه تولیدات نظری، خاصه در زمینه مسائل توسعه و علوم انسانی روبرو هستیم و گاه، تلاشهایی رهزن و تعمیمهای انحرافی را مشاهده میکنیم که نهتنها قابلیت انطباق بر شرایط کنونی ایران را ندارند بلکه مخل پروژههای اصلاحی میشوند. در سوی دیگر، جریان رقیب تلاش داشته از کلمات مشئومه و حوزههای ممنوعه از قبیل علوم انسانی، الهیات جدید و جز اینها قبحزدایی کند و بهشکل قرارگاهی بر این حوزهها متمرکز شود و آنها را تصرف کند. تعدد نشریات علوم انسانی و برنامههای سمعی- بصری وابسته به نهادهای حاکمیتی تصویری بهنسبت روشن از این وضعیت به نمایش میگذارد. البته که نگارنده معتقد است هنوز این جریان با جوششها و کوششهای تئوریک معتبر فاصلهای قابل توجه دارد. به اینها اضافه کنیم ارتقاء متوسط سواد عمومی و تسلط بر زبانهای خارجی، و همچنین امکان دسترسی به منابع آکادمیک برای کنشگران آزاد و البته ابزارهای هوش مصنوعی، که قادرند بینیاز از ایستگاههای مرسوم تغذیه فکری جناحی، خوراک فکری شهروندان منفرد را تأمین کنند. در وجه سوم با عدم حضور مؤثر اصلاحطلبان در نظام اداری کشور مواجه هستیم. این عدم حضور تا حد زیادی معلول نگاه دگرساز و غیریتستیز ساخت قدرت بوده است چنانکه میبینیم عمده تلاش جریان رقیب اصلاحطلبان بر فتح بوروکراسی و ویژهخواری، آن هم به مبتذلترین شکل آن بوده است. اما از سوی دیگر نمیتوان بر یک ضعف اساسی، یعنی عدم کادرسازی و از آن مهمتر محافظهکاری، حتی در مواجهه با اختیارات قانونی چشم بست. ضعفی که در درجه اول نظام ارتقاء جناحی- باندی و در درجه بعد انواع تبعیضهای جنسی، قومی و… را در پی داشته است. معالوصف، شاید بتوان گفت اشغال بوروکراسی و ورود به سیاهه حقوق-دستمزدِ دولت دیگر لزوماً مزیت یک جریان سیاسی آلترناتیو بهحساب نخواهد آمد.
با این اوصاف میتوان اینگونه ادعا کرد که احزاب اصلاحطلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلیشان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.
نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل. برای توضیح این سرفصل نخست میبایست تفکیکی میان سیاست پاییندستی (low politics) و سیاست بالادستی (high politics) قائل شد. اگر تا سالیان پیش میان این دو سطح از سیاست تعادلی برقرار بود، اینک بهنظر میرسد کفه سیاست بالادستی به سنگینی گرایش پیدا کرده است. بدین معنا که ساخت قدرت به ذیل اختیارات منصوص و حصری، و حتی شورایهای قانونی/فراقانونی بسنده نکرده و خود رأساً به امور پاییندستی ورود کرده است. از دیگر سو، سیاست پاییندستی بهحدی تنزل یافته است که اگر نگوییم هیچگونه امکان اثرگذاری بر آن مترتب نیست، دستکم باید بر اثرگذاریِ حداقلی آن تفاهم کنیم؛ آن هم در حد جوانان حزب رستاخیز که نهایتاً ذیل سیاست دفاع از مصرفکننده، آمار گرانفروشی و گرانفروشان را گزارش میکردند!
این وضعیت چندعاملی چرخ فعالیت کنشگران اصلاحطلب را دستخوش اختلال کرده است. به عبارتی نه ورودیها (inputs) با واقعیت همخواناند، نه نظام هنجاری با مطالبات جامعه تنظیم است، و نه با ابداعات و بضاعت کنونی راهی برای اثرگذاری باقی مانده است. برای این ادعا مثالهایی را ذکر میکنم که به نظر موجب صدمه دیدن پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان شدهاند. سابق بر این دستگاه ادراکی- تحلیلی جریان اصلاحات، حسب دریافت خود از وضع موجود از طریق ابزارهای در دسترس، به اموری به نسبت کلان واکنش نشان میداد. برای نمونه میتوان به مجموعه بیانیههای تحلیلی جبهه مشارکت ایران اسلامی اشاره داشت. بخشی از آن متون، فارغ از آنکه در یک ساعت «س» بدل به کیفرخواست شدند، ایستارهایی را فراهم آوردند که عمدتاً، گفتوگو و نقد در عرصه عمومی را بهدنبال داشتند. حال آنکه امروز با تغییر گارد حاکمیت و گذار به الگوهایی جدید و نامتعارف از جمله در:
الف. مسئله واگذاری و تخصیص منابع،
ب. مسئله خصوصیسازی،
پ. مسئله نظام دانش و طبقاتی شدن آن،
ت. مسئله کارگران و زیر ضرب رفتن آنها و فقدان توان چانهزنی مؤثر این قشر،
ث. مسائل نظام درمان و تعرفهها،
ج. مسئله شهر و الگوی دفرمه توسعه آن،
چ. مسئله تبعیض مضاعف در تحرکهای عمودی در بوروکراسی خاصه در مورد زنان و نیروهای مستقل و صاحب فکر، و…
کوششی درخور، جهت فهم مسئله و تجویز راهحل صورت نمیپذیرد یا اگر هم تلاشی صورت میگیرد، ارتباط مؤثری با جامعه هدف برقرار نمیکند. به عبارتی جریانی که سابقاً دارای تصویری کلان از نظام اداره عمومی کشور بود، اینک فاقد آن تصویر شده است. به اینها اضافه کنیم مواردی که به سیاستهای کلی نظام راجع است و اساساً باب گفتوگو دربارهشان بسته است؛ خواه بهعلت محافظهکاری، خواه بهدلیل فقدان تئوری منسجم و منطبق با واقعیت، و خواه بهسبب انذارها و محدودیتها.
این وضعیت ترسیم شده سه پیامد را بهدنبال دارد. نخست آنکه کارویژه اصلاحطلبان- که همان دیوار حائل (بالشتک ضربهگیر) میان جامعه و حکومت بود، از میان میرود. یعنی حاکمیت صرفاً خود را در برابر توده مردم میبیند و طبعاً «قهر» را بر سایر ابزارها رجحان میدهد. دوم آنکه، جامعه بهسوی نوعی خودبسندگی هدایت میشود و بیپشتوانه و بدون تئوری و پیوستگی تاریخی به وادی عمل وارد میشود و بهشکل اقتضایی عمل میکند. نام این وضعیت را میتوان «تسطیح سیاست» نهاد، بدین معنا که تصادم دولت و جامعه بهغایت افزایش پیدا میکند و مردم مستمراً متحمل هزینههای گزاف میشوند. ضربهناپذیری- یا ضربهپذیری حداقلی- مردم بهشکل تودهای در دولت اصلاحات میتواند مؤید این تحلیل و اهمیت این کارویژه اساسی باشد؛ چنانکه در تمامی ادوار دولت در جمهوری اسلامی جز دولت اصلاحات ضربهپذیری تودهای، چه برآمده از اعتراض و چه برخاسته از شورش وجود داشت و دولت نتوانست بهعنوان ضربهگیر از وارد آمدن خسارت به مردم بکاهد.
سوم آنکه متعاقب این روند نوعی تصویرسازی دفرمه به نظام تحلیلی اصلاحطلبان تحمیل میشود. نخستین مرحله این تصویرسازی، اختلال در نظام مسئلهیابی است. این اختلال، که شاید در پزشکی نیز شایع باشد، با تشخیص نادرست بیماری و تجویز نادرست دارو همراه است. مرتبط کردن سنگاندازیها در پروسههای اصلاحی، و برگشتپذیری آنها به مؤلفههایی چون «لحن»، «ادبیات تحریکآمیز» و… جزئی از این نظام اختلالی است؛ حال آنکه میتوان فهرستی از لحنهای آرام، و ادبیات غیرتحریکآمیز را بر آفتاب فکند و این فرضیه را ابطال کرد. دومین مرحله این تصویرسازی «برساختن خصم» است. چنانکه اختلال در نظام مسئلهیابی به هسته مرکزی یک تفکر بدل شود، ناخودآگاه آن تفکر به برساختن خصم رهنمون میشود. بدین معنا که آگاهانه یا از سر خطای تحلیلی صرفاً به بخشی از صحنه سیاست نور تابانده و خصمِ جدید علتالعلل مسائل معرفی میشود. حال آنکه اساساً منطق اصلاحات، نه خصمپرور است و نه حذفمحور.
در بخشهای بعدی این یادداشت، تلاش خواهم کرد به طرح پیشنهادها و تجویزهایی ناظر به آینده جریان اصلاحات بپردازم.